Episodios

  • فروغ فرخ‌زاد | آفتاب می‌شود | صدای یاسمن زعفرانلو
    Aug 16 2025

    ▨ نام شعر: آفتاب می‌شود

    ▨ شاعر: فروغ فرخزاد

    ▨ با صدای: یاسمن زعفرانلو

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ــــــــــــــــ

    نگاه کن که غم درون دیده‌ام

    چگونه قطره‌قطره آب می‌شود

    چگونه سایهٔ سیاه سرکشم

    اسیر دست آفتاب می‌شود

    نگاه کن!

    تمام هستی‌ام خراب می‌شود

    شراره‌ای مرا به کام می‌کشد

    مرا به اوج می‌برد

    مرا به دام می‌کشد

    نگاه کن!

    تمام آسمان من

    پر از شهاب می‌شود


    تو آمدی ز دورها و دورها

    ز سرزمین عطرها و نورها

    نشانده‌ای مرا کنون به زورقی

    ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها

    مرا ببَر امید دلنواز من

    ببَر به شهر شعرها و شورها


    به راه پُر ستاره می‌کشانی‌ام

    فراتر از ستاره می‌نشانی‌ام

    نگاه کن

    من از ستاره سوختم

    لبالب از ستارگان تب شدم

    چو ماهیان سرخ‌رنگ ساده‌دل

    ستاره‌چین برکه‌های شب شدم


    چه دور بود پیش از این زمین ما

    به این کبود غرفه‌های آسمان

    کنون به گوش من دوباره می‌رسد

    صدای تو

    صدای بال برفی فرشتگان

    نگاه کن که من کجا رسیده‌ام

    به کهکشان، به بی‌کران، به جاودان


    کنون که آمدیم تا به اوج‌ها

    مرا بشوی با شراب موج‌ها

    مرا بپیچ در حریر بوسه‌ات

    مرا بخواه در شبان دیرپا

    مرا دگر رها مکن

    مرا از این ستاره‌ها جدا مکن


    نگاه کن که موم شب به راه ما

    چگونه قطره‌قطره آب می‌شود

    صراحی سیاه دیدگان من

    به لای‌لایِ گرم تو

    لبالب از شرابِ خواب می‌شود

    به روی گاهواره‌های شعر من

    نگاه کن

    تو می‌دمی و آفتاب می‌شود

    از کتاب مجموعه سروده‌های فروغ فرخزاد

    انتشارات شادان، چاپ اول

    صفحهٔ ۲۳۰

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    4 m
  • شهیار قنبری | هجرت
    Aug 14 2025

    ▨ نام شعر (ترانه): هجرت

    ▨ شاعر: شهیار قنبری

    ▨ با صدای: شهیار قنبری

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ــــــــــــــــــــــــ

    (ما)با سقوط دستای تو

    در تنم چیزی فرو ریخت

    هجرتت اوج ِ صدامو

    از فراز ِ شاخه آویخت


    ای زلالِ سبزِ جاری

    جای خوب ِ غسل ِ تعمید

    بی تو باید مُرد و پژمرد

    زیر ِ خاک ِ باغچه پوسید


    فصلی که من با تو ما شد

    فصل ِ سبز ِ خواهش ِ برگ

    فصلی ما بی تو من شد

    فصل ِ خاکستریِ مرگ


    تو بگو جز تو کدوم رود

    ناجی ِ لب‌تشنگی بود؟

    جز تو آغوش ِ کدوم باغ

    سایه‌گاه ِ خستگی بود


    بی تو باید، بی تو باید

    تا نفس دارم ببارم

    من برای گریه کردن

    شونه هاتو کم میآرم

    چشم تو با هق‌هق من

    با شکستن آشنا نیست

    این شکستن بی‌صدا بود

    هر صدایی که صدا نیست


    ای رفیق ِ ناخوشی‌ها

    این خوشی باید بمیره

    جز تو همراهی ندارم

    تا شب از من پس بگیره


    با تو بدرود ای مسافر

    هجرت تو بی خطر باد

    پُر تپش باشه دلی که

    خون به رگ‌های تنم داد


    فصلی که من باتو ما شد

    فصل سبز خواهش برگ

    فصلی که ما بی تو من شد

    فصل خاکستری مرگ

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    4 m
  • مهدی حمیدی شیرازی | با نسیم صبا
    Aug 11 2025

    ▨ نام شعر: با نسیم صبا

    ▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی

    ▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ــــــــــــــــــ

    می‌خواست ز من باد صبا دوش پیامی

    تا چون گذرد عرضه کند بر لب بامی


    گفتم که چه گویم به تو؟ ای قاصد محبوب!

    جز آن که بگویم که رسانیش سلامی


    ور از من دلخسته بپرسد، که نپرسد!

    گویی که بر او می‌گذرد صبحی و شامی


    حیرت‌زده از دام سپید و سیه عمر

    چون مرغ شکیباست که افتاده به دامی


    افسوس! هنوزش قفس تن نشکسته است

    او نیز به تنگ است از این‌گونه دوامی


    چون غنچه فرو برده سر خود به گریبان

    چون تیغ نهان گشته به تاریک نیامی


    وآن بلبل خوش‌لهجه که پیوسته همی‌خواند

    اکنون دو بهار است که ناگفته کلامی!


    هرچند دگر زندگی‌اش نیست نمرده‌ست

    بر سرحد این هر دو گرفته‌ست مقامی


    زنده است؛ اگر زنده توان خواند و توان گفت

    آن را که بود رنج قعودی و قیامی!


    مرده است؛ اگر مرده توان گفت و توان خواند

    آن را که نه اندیشه‌ی ننگ است و نه نامی!


    در دیده‌ی او کار جهان مسخره آید

    گر مسخره‌ای باشد در بند نظامی


    امروز بدین نکته رسیده است که گیتی

    نه عیش تمامی‌ست نه اندوه تمامی!


    رویای فریبنده‌ی لرزان دروغی‌ست

    چه در بر شاهی و چه در پیش غلامی!


    نوشین عسلی دارد آمیخته با زهر

    با قهر بنوشانده به هر خاصی و عامی!


    تلخ است به هر حال همه کام و دهان‌ها

    چون تلخ شود کام چه یک جرعه چه جامی!


    تو خرم و خوش باش؛ که گر هیچ خوشی هست

    آن‌ راست که نشناخت حلالی ز حرامی!


    ورنه برِ من زندگی آنقدر نیرزد

    کز وی برسد یا نرسد مرد به کامی!!


    گر من نه به شادی گذراندم همه‌ی عمر

    ای آنکه به شادی گذراندیش! کدامی؟

    دکتر مهدی حمیدی شیرازی

    دوازدهم تیرماه ۱۳۲۳ - شیراز

    از کتاب: اشک معشوق صفحه‌ی۳۱۳

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    6 m
  • مهدی اخوان ثالث | آواز کرک
    Aug 10 2025

    ▨ نام شعر: آواز کرک

    ▨ شاعر: مهدی اخوان ثالث

    ▨ با صدای: مهدی اخوان ثالث

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ــــــــــــــــــ

    بَده … بَد بَد

    چه امیدی؟… چه ایمانی؟…

    کَرَک جان خوب می‌خوانی

    من این آواز پاکت را در این غمگین‌خراب‌آباد

    چو بوی بال‌های سوخته‌ات پرواز خواهم داد

    گَرَت دستی دهد با خویش، در دنجی فراهم باش

    بخوان آواز تلخت را

    ولیکن دل به غم مسپار

    کَرَک جان! بنده‌ی دم باش


    بَده … بَد بَد

    ره هر پیک و پیغام و خبر بسته‌ست

    نه تنها بال و پر، بالِ نظر بسته‌ست

    قفس تنگ است و در، بسته‌ست

    کَرَک جان! راست گفتی، خوب خواندی، نازِ آوازت

    من این آوازِ تلخت را

    بَده … بَد بَد …

    دروغین بود هم لبخند و هم سوگند

    دروغین است هر سوگند و هر لبخند!

    و حتی دلنشین‌آوازِ جفتِ تشنه‌ی پیوند

    من این غمگین‌سرودت را

    هم آوازِ پرستوهای آهِ خویشتن، پرواز خواهم داد

    به شهر آواز خواهم داد

    بَده … بَد بَد … چه پیوندی؟ چه پیمانی؟

    کَرَک جان! خوب می‌خوانی

    خوشا با خود نشستن، نرم‌نرمک اشکی افشاندن

    خوشا پیمانه‌ای دور از حریفانِ گران‌جانی

    مهدی اخوان ثالث

    متخلص به م. امید

    از دفتر شعر زمستان

    منتشر شده به سال ۱۳۳۵

    ــــــــــ

    پی‌نوشت: شعر در نسخه‌ی چاپ شده، با نسخه‌ی این خوانش، کم وبیش تفاوت‌هایی دارد

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    4 m
  • مشفق کاشانی | غمِ دل
    Aug 8 2025

    ▨ نام شعر: غم ِ دل

    ▨ شاعر: مشفق کاشانی

    ▨ با صدای: مشفق کاشانی

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    گره خورده چون نی، نوا در گلویم‌

    که با جان بنالم که با دل بمویم


    نیستانی از ناله در سینه دارم‌

    جدا از نیستان، نواخوان ِ اویم


    غباری نشسته به هر رهگذارم‌

    غریبی پر افشانده بر خاک ِ کویم


    حبابی تهی‌مانده از خود، بر آبم‌

    غریقی به گرداب ِ حیرت فرویم


    نه دستی که از آستینی بر آرم‌

    نه پایی که بر آستانی بپویم


    نه آهی که بر آسمانی بر آرم‌

    نه اشکی که زَنگار از دل بشویم


    در این وَرطه از خویشتن ناگزیرم‌

    بر این لُجّه، افتاده از های و هویم


    گذشت از سرم آب؛ این سرگذشتم‌

    شده نقش بر آب این آرزویم


    اگر دامنش روزی آید به دستم‌

    غم ِ دل بگویم، غم ِدل بگویم

    عباس کی‌منش مشهور به مشفق کاشانی

    متخلص به مشفق

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    3 m
  • قیصر امین‌پور | حسرت همیشگی (ناگهان زود دیر می‌شود)
    Aug 6 2025

    ▨ شعر: حسرت همیشگی (ناگهان زود دیر می‌شود)

    ▨ شاعر: قیصر امین‌پور

    ▨ با صدای: قیصر امین‌پور

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ــــــــــــــــ

    حرف های ما هنوز ناتمام...

    تا نگاه می کنی:

    وقت رفتن است

    باز هم همان حکایت همیشگی!

    پیش از آنکه باخبر شوی

    لحظۀ عزیمت تو ناگزیر می‌شود

    آی...

    ای دریغ و حسرت همیشگی!

    ناگهان

    چقدر زود

    دیر می‌شود.

    قیصر امین‌پور

    از دفتر شعر «گل‌ها همه آفتابگردانند»

    بهمن ۱۳۶۹

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    2 m
  • فروغ فرخ‌زاد | به سوی ما بیا
    Aug 4 2025

    ▨ نام قطعه: به سوی ما بیا

    ▨ شاعر: فروغ فرخ‌زاد

    ▨ با صدای: فروغ فرخ‌زاد

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ـــــــــــــــــ

    و تو ای فراموش شده‌ی روزها

    که خویشتن را به قرمز ملبس می‌سازی

    و به زیور های زر می‌آرایی

    و چشمان خود را به سرمه جلا می‌دهی

    به یاد آور که خود را عبث زیبایی داده‌ای

    به سبب آوازی در بیابان بی‌راه

    و یارانت که تو را خوار شمرده‌اند


    وای بر ما

    زیرا که روز رو به زوال نهاده است

    و سایه‌های عصر دراز می‌شوند

    و هستی ما چون قفسی که پر از پرندگان باشد

    از ناله‌های اسارت لبریز است

    و در میان ما کسی نیست که بداند

    که تا به کِی خواهد بود

    موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد

    و ما نجات نیافتیم

    مانند فاخته برای انصاف می‌نالیم و نیست

    انتظار نور می‌کشیم و اینک، ظلمت است


    و تو ای نهر سرشار که نفس مهر تو را می‌راند

    به سوی ما بیا

    به سوی ما بیا

    فروغ فرخ‌زاد

    ـــــــــــــ

    پی‌نوشت اول: این قطعه، شعر و دکلمه فروغ فرخ‌زاد است در فیلم مستند «خانه سیاه است». فروغ در توضیح گفته که این شعر/تک‌گویی‌ها با الهام از عهد عتیق، سروده است.

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    2 m
  • اردلان سرفراز | حادثه
    Aug 2 2025

    ▨ نام شعر (ترانه): حادثه

    ▨ شاعر: اردلان سرفراز

    ▨ با صدای: اردلان سرفراز

    ▨ موسیقی پس‌زمینه: Olafur Andres

    ▨ پالایش و تنظیم: شهروز

    ــــــــــــــــــــــــ

    گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ خواب و سرابی؟

    گفتی که منم با تو، ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی


    فریاد کشیدم تو کجایی؟ تو کجایی؟

    گفتی که طلب کن تو مرا، تا که بیابی


    چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش

    هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش


    هر منزلِ این راه بیابان هلاک است

    هر چشمه سرابی‌ست که بر سینه‌ی خاک است


    در سایه‌ی هر سنگ اگر گل به زمین است

    نقشِ تنِ ماری‌ست که در خوابِ کمین است


    در هر قدمت خار، هر شاخه سرِ دار

    در هر نفس آزار؛ هر ثانیه صد بار


    چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش

    هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش


    گفتم که عطش می‌کُشدم در تبِ صحرا

    گفتی که مجوی آب و، عطش باش سراپا


    گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آنجاست

    گفتی: چو شدی تشنه‌ترین، قلبِ تو دریاست


    گفتم که در این راه کو نقطه‌ی آغاز؟

    گفتی که تویی تو، خود پاسخِ این راز


    در خویش سفر کردم و از خویش بریدم

    در راهِ سفر هرچه بلا بود کشیدم


    با حیرتِ بسیار، ولی از تو شنیدم:


    این راه کی طی شد، پایان ِ سفر نیست

    شش منزلِ دیگر، در راهِ تو باقیست


    گفتی که چهار است سفرهای تو، هشدار!

    بارِ تو به یکبار رسیدن، نشود بار


    چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش

    هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش

    شاعر: اردلان سرفراز

    آهنگساز: فرید زلاند

    تنظیم کننده: آندرانیک آساتوریان

    خواننده: داریوش

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    5 m