Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

این فصل بیشتر از طریق نامه‌ها و خاطرات مینا و دکتر سیوارد روایت می‌شه و تمرکز روی دو خط داستانیه:

• مینا به دیدن جاناتان هارکر در بیمارستانی در بوداپست می‌ره.
• جاناتان هنوز دچار آشفتگی ذهنی و ترس از آن‌چه در قلعه دراکولا دیده هست.
• مینا برای اینکه حالش بهتر بشه، پیشنهاد می‌ده که ازدواج کنن و اون رو حمایت و محافظت کنه.
• اون‌ها در همان بیمارستان ازدواج می‌کنن و مینا یادداشت‌ها و خاطرات جاناتان رو برای خودش نگه می‌داره تا بعداً بخونه.

• در انگلستان، وضعیت لوسی بدتر شده و دکتر سیوارد از استاد قدیمی‌اش، پروفسور ون هلسینگ کمک می‌خواد.
• ون هلسینگ با دقت لوسی رو معاینه می‌کنه و متوجه نشانه‌هایی غیرعادی می‌شه (اما هنوز چیزی نمی‌گه).
• اون تصمیم می‌گیره فعلاً به شکل علمی و دقیق وضعیت لوسی رو تحت نظر بگیره.

• در همین زمان، بیمار روانی رنفیلد هم رفتارهای ناپایداری داره.
• گاهی خشمگینه و بی‌قرار، گاهی ساکت و آرام.
• دکتر سیوارد احساس می‌کنه که بین رنفیلد و اتفاقات بیرون از تیمارستان ارتباطی هست.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

در این فصل، تأثیر حضور کنت دراکولا در انگلستان بیشتر دیده می‌شود و تمرکز داستان بر وخامت حال لوسی و اتفاقات عجیب اطراف اوست.

• مینا به‌شدت نگران لوسی است، چون او شب‌ها خواب‌گردی می‌کند و روزها ضعیف‌تر و رنگ‌پریده‌تر می‌شود.
• در یکی از شب‌ها، مینا او را در کنار نیمکتی در گورستان ویتبی پیدا می‌کند.
• بر فراز لوسی، سایه‌ای سیاه و اسرارآمیز خم شده بود که با نزدیک شدن مینا ناپدید شد.

• پس از آن اتفاق، روی گلوی لوسی دو سوراخ کوچک دیده می‌شود.
• مینا تصور می‌کند که شاید چیزی او را گاز گرفته، ولی نمی‌تواند دلیلش را پیدا کند.

• مینا نامه‌ای دریافت می‌کند که جاناتان در بیمارستانی در بوداپست است.
• او دچار شوک و خستگی شدید ذهنی شده و هیچ‌چیز از سفرش به قلعه‌ی دراکولا به خاطر نمی‌آورد.
• مینا فوراً برای پیوستن به او عازم می‌شود.

• مینا و جاناتان در همان بیمارستان در بوداپست با هم ازدواج می‌کنند.
• مینا امیدوار است که با عشق و مراقبت بتواند جاناتان را به آرامش برگرداند.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

در این فصل، تأثیر حضور کنت دراکولا در انگلستان بیشتر دیده می‌شود و تمرکز داستان بر وخامت حال لوسی و اتفاقات عجیب اطراف اوست.

• مینا به‌شدت نگران لوسی است، چون او شب‌ها خواب‌گردی می‌کند و روزها ضعیف‌تر و رنگ‌پریده‌تر می‌شود.
• در یکی از شب‌ها، مینا او را در کنار نیمکتی در گورستان ویتبی پیدا می‌کند.
• بر فراز لوسی، سایه‌ای سیاه و اسرارآمیز خم شده بود که با نزدیک شدن مینا ناپدید شد.

• پس از آن اتفاق، روی گلوی لوسی دو سوراخ کوچک دیده می‌شود.
• مینا تصور می‌کند که شاید چیزی او را گاز گرفته، ولی نمی‌تواند دلیلش را پیدا کند.

• مینا نامه‌ای دریافت می‌کند که جاناتان در بیمارستانی در بوداپست است.
• او دچار شوک و خستگی شدید ذهنی شده و هیچ‌چیز از سفرش به قلعه‌ی دراکولا به خاطر نمی‌آورد.
• مینا فوراً برای پیوستن به او عازم می‌شود.

• مینا و جاناتان در همان بیمارستان در بوداپست با هم ازدواج می‌کنند.
• مینا امیدوار است که با عشق و مراقبت بتواند جاناتان را به آرامش برگرداند.

در این فصل، مینا از ویتبی دور می‌شود و به سراغ جاناتان می‌رود، اما در نبود او، لوسی در معرض خطری نامرئی و تاریک قرار دارد.

نشانه‌هایی از حضور خون‌آشامی واقعی کم‌کم آشکار می‌شود…

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

فصل هفتم از طریق گزارش‌های روزنامه‌ها و خاطرات مینا موری روایت می‌شود و به یک اتفاق هولناک در ویتبی می‌پردازد.

1. ورود کشتی "دیمتر"

• یک کشتی روسی به نام "دیمتر" پس از طوفانی سهمگین، بدون خدمه در ساحل ویتبی به گل می‌نشیند.
• تنها جسد ناخدای کشتی پیدا می‌شود که دستانش را به سکان بسته و چهره‌اش از وحشت خشک شده است.
• شاهدان می‌گویند که پس از برخورد کشتی به ساحل، یک سگ سیاه بزرگ از عرشه بیرون پرید و در تاریکی ناپدید شد.

1. یادداشت‌های ناخدا

• در دفتر خاطرات ناخدا آمده است که خدمه یکی‌یکی ناپدید شده‌اند و او احساس می‌کرده که چیزی ناشناخته در کشتی حضور دارد و شب‌ها حرکت می‌کند.

1. رفتار عجیب لوسی

• در همین زمان، لوسی وستنرا رفتارهای عجیب‌تری از خود نشان می‌دهد و شب‌ها در خواب راه می‌رود.
• مینا شبی او را در گورستان بالای صخره‌ها پیدا می‌کند، در حالی که سایه‌ای تاریک و بلند بر او خم شده است.
• وقتی مینا نزدیک می‌شود، سایه ناپدید شده و لوسی را در حالی که رنگ‌پریده و ضعیف شده است، پیدا می‌کند.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

فصل هفتم از طریق گزارش‌های روزنامه‌ها و خاطرات مینا موری روایت می‌شود و به یک اتفاق هولناک در ویتبی می‌پردازد.

1. ورود کشتی "دیمتر"

• یک کشتی روسی به نام "دیمتر" پس از طوفانی سهمگین، بدون خدمه در ساحل ویتبی به گل می‌نشیند.
• تنها جسد ناخدای کشتی پیدا می‌شود که دستانش را به سکان بسته و چهره‌اش از وحشت خشک شده است.
• شاهدان می‌گویند که پس از برخورد کشتی به ساحل، یک سگ سیاه بزرگ از عرشه بیرون پرید و در تاریکی ناپدید شد.

1. یادداشت‌های ناخدا

• در دفتر خاطرات ناخدا آمده است که خدمه یکی‌یکی ناپدید شده‌اند و او احساس می‌کرده که چیزی ناشناخته در کشتی حضور دارد و شب‌ها حرکت می‌کند.

1. رفتار عجیب لوسی

• در همین زمان، لوسی وستنرا رفتارهای عجیب‌تری از خود نشان می‌دهد و شب‌ها در خواب راه می‌رود.
• مینا شبی او را در گورستان بالای صخره‌ها پیدا می‌کند، در حالی که سایه‌ای تاریک و بلند بر او خم شده است.
• وقتی مینا نزدیک می‌شود، سایه ناپدید شده و لوسی را در حالی که رنگ‌پریده و ضعیف شده است، پیدا می‌کند.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

در فصل ششم، داستان از طریق نامه‌های مینا موری و دکتر سیوارد روایت می‌شود و بیشتر در شهر ساحلی ویتبی جریان دارد.

1. مینا و لوسی در ویتبی

• مینا موری و لوسی وستنرا برای استراحت به ویتبی آمده‌اند. این شهر با صخره‌های بلند، یک کلیسای قدیمی، و گورستانی مشرف به دریا توصیف می‌شود.
• لوسی شب‌ها خواب‌گردی می‌کند و مینا نگران اوست.

1. پیرزن محلی و داستان‌های شوم

• آن‌ها با یک پیرزن محلی آشنا می‌شوند که داستان‌هایی ترسناک درباره ارواح و کشتی‌های گمشده تعریف می‌کند.

1. حالت عجیب لوسی

• لوسی ضعیف و رنگ‌پریده به نظر می‌رسد، اما دلیل آن مشخص نیست.

1. بیمار مرموز در تیمارستان

• در همین زمان، دکتر جان سیوارد در خاطراتش درباره‌ی رنفیلد، یکی از بیماران تیمارستان، می‌نویسد.
• رنفیلد رفتار عجیبی دارد و به خوردن حشرات و پرندگان علاقه نشان می‌دهد. او باور دارد که با این کار قدرت خاصی به دست می‌آورد.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.